دعوت اهل سنت به تشیع
بروج– دعوت اهل سنت به تشیع
به قلم: علی محمدی هوشیار
مدتهاست مباحثی با عنوان «شیعه سازی اهل سنت» نقل محافل شده و بر سر دعوت نمودن اهل سنت به تشیع، اختلافاتی به چشم می خورد. برخی با استناد به چهار روایت از امام صادق(ع)، و بدون توجه به تاریخ و شرایط صدور آن دسته از روایات، و حتی بدون توجه به دلالت روایات مذکور، دعوت و تبلیغ اهل سنت به تشیع را مذموم دانسته و عده ای دیگر نیز، با تمسک به آیات و روایات و با استناد به سخنان و سیره علمای شیعه، این عمل را یکی از وظایف تبلیغی خود می دانند.
دیدگاه بنده، مطابق با گروه دوم است و در این یادداشت سعی بر آن شده است تا پایه استدلال مخالفان «شیعه نمودن اهل سنت»، مورد بررسی قرار گیرد:
سیره علمی اهل بیت(ع)
با مراجعه به سیره علمی اهل بیت(ع)، شاهد آن خواهیم بود که در حد امکان؛ با مخالفین، مناظره کرده و آنان را به حق دعوت میکردند. با پایان دولت بنی امیه و آغاز دوره عباسی که شرایط مناسبی بر شیعیان حاکم بود، امام صادق(ع)، بیشترین مناظرات را به نام خود و شاگردانش رقم زده و علاوه بر برگزاری کرسی علنی تدریس، شیعیان را نیز به تبلیغ تشیع در میان مردم ترغیب می فرمود. چنانچه در روایتی آمده است: «حکومت بنی امیه با شمشیر، ظلم و جور سرپا بود و اما امامت ما با نرمی، الفت با همدیگر، وقار، تقیّه، خوش برخوردی، پرهیزکاری و اجتهاد همراه است. پس اهل سنت را به دینتان و در آنچه شما برآنید (امامت و ولایت)، تشویق کنید. «فَرَغِّبُوا النَّاسَ فِی دِینِکُمْ وَ فِیمَا أَنْتُمْ فِیهِ». الخصال، ج۲، ص۳۵۵٫
تقیه:
روال طبیعی تدریس امام صادق(ع) و مناظرات کلامی و تبلیغ مخالفین به تشیع ادامه داشت، اما با ورود امام صادق (۱۴۵ ـ ۱۴۸ هـ.ق) به دوره آخر زندگی، که تحت فشار شدید حاکمیت بود، عمل «تقیه» در کلام و رفتار ایشان نمود یافت. از این روی، تمام تلاش خود را صرف ترویج فرهنگ تقیه، در ابعاد اجتماعی، سیاسی، اعتقادی و فقهی کرده و همواره مردم را به رعایت آن سفارش می فرمود. بطوری که با جستجو در میان ۱۰۶ روایت از روایات مربوط به تقیّه، متوجه صدور ۵۳ روایت از امام صادق(ع) خواهیم شد.
لازم به ذکر است که شدت فشارهای اجتماعی بر امام و شیعیانشان در حدی بود که حتّی نتوانست وصیّ خود را با صراحت اعلام کند و «وصیّت» را بین پنج نفر مردّد نمود، که یکی از آنها خود منصور بود. مروج الذّهب، مسعودی، ج ۳، ص ۳۰۱ ـ ۳۱۷٫
در روایتی از امام صادق(ع) که در شرایط تقیه بودند پرسیدند: «زده شدن گردن ها برای شما محبوب تر است. یا برائت از علی(ع)؟ حضرت فرمود: «رخصت (یعنی استفاده از تقیّه) برای من محبوب تر است.» و آنگاه به آیه نازل شده در شأن عمّار استناد نمود». وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۷۹، ح ۱۲٫
و در روایتی دیگر شاهد آن هستیم؛ شدت تقیه تا حدی است که امام صادق(ع) فرمود: «از آوردن نام علی(ع) و فاطمه(س) نزد اهل سنت بپرهیزید، زیرا آنها یادآوری این دو نام را از هرچیز دیگر ناخوش تر می دارند». الکافی، ج۸، ص۱۵۹٫
با این وجود، طبیعی است که به جهت رعایت شرایط تقیه، وقتی از امام صادق(ع) درباره تبلیغ(نمود اجتماعی) اهل سنت به شیعه پرسش شود، ایشان ممانعت کرده و شیعیان را از این امر نهی نمایند اما هیچگاه آنان را از گفتگوی علمی و دفاع از عقاید حقه(با رعایت شرایط) باز نداشته است. همانطور که ابا بصیر در روایتی از امام صادق(ع) سؤال میکند: «آیا مردم را به آنچه در دستم [از ولایت] دارم دعوت کنم؟ امام در پاسخ میفرماید: نه. ابا بصیر گفت: اگر کسى از من راهنمایى خواست راهنمایى کنم؟ امام میفرماید: بله راهنمایاش کن و اگر بیشتر از شما راهنمایى خواست بیشتر راهنمایىاش کن و اگر با تو از سر انکار در آمد تو نیز او را انکار کن». وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۱۹۱٫
همانطور که گفته شد، هیچگاه مساله تقیه، راه دفاع علمی از اعتقادات را نبسته و حتی راه و روش این گفتگو نیز توسط امام صادق(ع) تعیین شده و مبلغان شیعه را دعوت به حسن گفتار با مخالفان فرموده اند. در حدیثی از امام صادق(ع)، ضمن تفسیر آیه ای از قرآن آمده است: این که خداوند می فرماید: «با مردم به نیکویی سخن گویید» یعنی با همه مردم چه مؤمنان و چه مخالفان! اما با مؤمنان با گشاده رویی برخورد شود و با مخالفان با مدارا گفتگو کنید تا جذب گردند…». بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۴۰۱، ح ۴۲٫
صورت دوم نهی از تبلیغ اهل سنت به تشیع، از باب ناامیدی از هدایت آنان است که راه اشتباه در پیش گرفته و با وجود صدها برهان و دلیل روشن، قصد هدایت ندارند، لذا امام صادق(ع) شیعیان را از اصرار بر هدایت اهل سنت(آن دسته که اهل لجاجت وجدل هستند)، از باب «أَرْشِدِ الضَّالَّ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِین» {مصباح الشریعه، ص۲۷} نهی فرموده و موارد مشابه را در قرآن کریم می توان یافت.
چنانچه در دو فقره از روایات مورد استناد مخالفین دعوت به تشیع نیز به این حقیقت تصریح شده است که به خاطر پرهیز از تکرار به یک مورد بسنده می شود:
امام صادق(ع) فرمود: «إِیَّاکُمْ وَ النَّاسَ؛ إِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً، نَکَتَ فِی قَلْبِهِ نُکْتَهً ، فَتَرَکَهُ وَ هُوَ یَجُولُ لِذلِکَ وَ یَطْلُبُهُ؛ از اهل سنت بپرهیزید(آنها را به مذهب خود دعوت نکنید) همانا خداى عزوجل چون خیر بندهاى را بخواهد، در دلش نقطه و اثرى گذارد (نور هدایت در دلش افکند) و او را رها کند، او خود به دنبال این مذهب میآید و آن را میجوید.»الکافی، ج۲، ص ۲۱۲٫
البته علامه مجلسی، این روایت را برای شرایط تقیه دانسته و در ذیل روایت آورده است: «إیّاکم و الناس، أی احذروا دعوتهم فی زمن شدّه التقیّه؛ از اهل سنت دوری کنید، یعنی از تبلیغ آنان در زمانی که تقیه شدید است بپرهیزید». مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۹، ص۱۵۴٫
این گروه به روایات بی ارتباط با تبلیغ اهل سنت نیز استناد می کنند که به یک مورد اشاره می شود:
امام صادق(ع) میفرماید:«اجْعَلُوا أَمْرَکُمْ لِلَّهِ، وَ لَا تَجْعَلُوهُ لِلنَّاسِ؛ فَإِنَّهُ مَا کَانَ لِلَّهِ، فَهُوَ لِلَّهِ؛ وَ مَا کَانَ لِلنَّاسِ، فَلَا یَصْعَدُ إِلَى اللَّهِ، وَ لَا تُخَاصِمُوا النَّاسَ لِدِینِکُمْ؛ فَإِنَّ الْمُخَاصَمَهَ مَمْرَضَهٌ لِلْقَلْبِ؛ تبلیغ دین را به منظور جلب رضاى خدا انجام دهید نه براى جلب رضاى مردم. آنچه براى مردم باشد به پیشگاه او بالا نمیرود. به خاطر مذهب خودتان و گسترش آن، با مردم جدل نکنید که مجادله دل را مریض میکند.» الکافی، ج۱، ص۱۶۶٫
جناب کلینی این روایت را در ذیل «بَابُ الْهِدَایَهِ أَنَّهَا مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل» آورده و از طرفی مراد از «ناس» در این روایت، عموم مردمی هستند که دارای اعتقادات گوناگون و غیر صحیح می باشند و این روایت در خصوص اهل سنت نیست، لذا امام صادق(ع) چنین بیان میدارد که هدایت از جانب خداوند است و برای هدایت مردم با آنان مجادله نکنید. دقت شود که نهی از مجادله، به معنای نهی از تبلیغ نیست و این روایات ما را از ترک مخاصمه و جدل باز داشته است، نه ترک تبلیغ و گفتگوی احسن.
در برخی از نوشته ها، با کمال ناباوری، برای توجیه این که نباید اهل سنت را به شیعه فراخواند نوشته بودند: « اگر اهل سنت را به شیعه دعوت کنیم؛ این کار یک یا چند نفر را شیعه میکند اما قوم و طایفهای را نسبت به شیعه بدبین کرده و دشمنی آنها را بر میانگیزد!».
خداوند متعال در پاسخ این اندیشه نا صحیح فرموده است: «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ؛ کسانى که پیامهاى الهى را ابلاغ مىکنند و از خدا مىترسند، و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند، و خداوند براى حسابرسى کافى است». (احزاب: ۳۹).
واقعا سئوال ما این است که شما چه رسالتی بالاتر از رسالت ولایت سراغ دارید که باید نور آن را بر دل مردم تاباند و از احدی در این راه نهراسید و این همان ماموریتی بود که خداوند متعال به پیامبر اکرم(ص) داد و ایشان را موظف به ابلاغ رسالت(ولایت امیرالمومنین) کرده و فرمود: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین؛ اى پیامبر، آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده را ابلاغ کن، و اگر چنین نکنى رسالت او را ابلاغ نکرده اى، و خداوند تو را از شرّ مردم حفظ مىکند» و امام صادق(ع) در توضیح این رسالت فرمود؛ «لَمَّا أَمَرَ اللَّهُ نَبِیَّهُ أَنْ یَنْصِبَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع) لِلنَّاسِ فِی قَوْلِهِ «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ فِی عَلِیٍّ بِغَدِیرِ خُمٍّ. فَقَالَ: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ» تفسیر القمی، ج۲، ص۲۰۱٫
والسلام علی من اتبع الهدی
درباره نویسنده
نوشتن دیدگاه
شما میتوانید از تصاویر مخصوص خود در قسمت نظرات استفاده نمایید برای اینکار از وب سایت آواتارکمک بگیرید .