مصاحبه اختصاصی بروج با علامه سید ضیاء الخباز- قسمت اول

مصاحبه اختصاصی بروج با علامه سید ضیاء الخباز- قسمت اول

مصاحبه اختصاصی بروج با علامه سید ضیاء الخباز- قسمت اول

بروج: عرض سلام و احترام خدمت استاد گرامی. لطفا پیرامون جریان احمدالحسن توضیحاتی را بفرمایید:

بسم الله الرحمن الرحیم

هر چند وقت یک بار، جهان تشیع به واسطه تفکر و دعوتی نو غافلگیر می شود، که سعی در از هم گسیختن صفوف شیعیان داشته و به سوی انحراف و گمراهی دعوت می کند؛

در طی قرون متوالی چه بسیار دعوت ها و گرایش های گمراه کننده ای که ظاهر شده و خود را بر شیعیان تحمیل کردند، اما با این حال باز هم شیعه و جهان تشیع، همچون دژی بلند و مستحکم رو در روی دعوتها و افکار منحرف کننده ایستاده و در برابر این فرق خیالی سر خم نکرده است.

از جمله این دعوت ها، دعوتی است که احمد بن اسماعیل سردمدار آن است، و این همان دعوتی است که در حال حاضر ما با آن معاصریم، و بازتاب هایی نیز تا به حال در مناطق مختلف شیعی داشته است؛ این تفکر و دعوت نیاز به روشنگری و توجه دارد، تا ساختگی و سست پایه بودن آن، و همچنین خطر آن برای  دیگران آشکار گردد.

به همین جهت نیز ما بر آنیم که در طی سه محور، درباره این دعوت صحبت کنیم:

محور اول : بیان خطر و حساسیت موضوع :

همانگونه که گفتیم دعوت هایی که تا به حال در بین صفوف عالم تشیع رخنه کرده اند، بی شمار بوده اند، همچنین دعواتی که با اسم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ظاهر شده و از این نام مبارک و از انتظار مردم سوء استفاده کرده اند نیز بسیار مختلف و متعددند، اما ما تمام این دعوت ها و فرق را در یک طرف، و دعوت احمد بن اسماعیل را در طرفی دیگر می گذاریم، چرا که این فرقه مهم تر و خطرناک تر از تمام آن فرق ضاله گذشته می باشد، و همین امر باعث تمرکز ما بر آن شده است.

مصاحبه اختصاصی بروج با علامه سید ضیاء الخباز- قسمت اول

بروج: چرا این دعوت، از دعوت های گذشته خطرناک تر است؟

راز این مسأله در این مطلب است که دعوات و تفکرات گذشته، تنها شیعه اهل بیت علیهم السلام را هدف قرار می دادند، و نهایت هدف آنها این بود که از پیروان خود سوء استفاده مادّی کرده و یا برای رسیدن به اهداف صاحبان فرقه، از اتباع خود سوء استفاده کنند؛

به عبارت دیگر : اهداف و مراد دعوت های گذشته هر چه بود در منافعی برای صاحبان آن خلاصه می شد، و امکان اطلاق نام پروژه و نقشه بر آنها وجود نداشت، حال آنکه دعوت احمد بن اسماعیل پروژه ای طرح ریزی شده (و به عبارتی سناریو دار) است، و این همان نقطه خطر(نقطۀ حائز اهمیت) در این دعوت است.

مصاحبه اختصاصی بروج با علامه سید ضیاء الخباز- قسمت اول

بروج: چگونه می توان دعوت احمد بن اسماعیل را یک “پروژه پی ریزی شده” خطاب کرد؟

دعوت احمد بن اسماعیل دارای دو نقطه منحصر به فرد است که این دو، دعوت احمد بن اسماعیل را از سایر دعوات متمایز می کنند:

نقطه اول : هدف قرار دادن مسائل ضروری (بدیهی)، ثابت و مسلّم در مذهب تشیع:

دعوتهای گذشته، ضروریات و مسلّمات مذهب را به چالش نمی کشیدند، بلکه تنها دعوتهایی بودند که مسائلی در مورد صاحبان خود ارائه می دادند، حال آنکه این دعوت (احمد بن اسماعیل) پروژه و نقشه ایست که برای ضربه زدن به مسلّمات و ضروریات مذهب حقّۀ تشیّع آماده سازی شده است./

چگونه؟ بگذارید به چند نمونه اشاره کنم :

مثال اول : مسأله امامت :

مذهب تشیّع بر پایه یک رکن اساسی استوار است و این رکن اساسی همان ایمان و اعتقاد به امامت دوازده امام علیهم الصلوه و السلام می باشد، به این ترتیب که امامت از حضرت امیر المؤمنین علیه الصلوه و السلام آغاز شده، و به حضرت حجّت صاحب العصر و الزمان ارواحنا لتراب مقدمه الفداء نیز پیایان می یابد.

بنابراین عقیده امامت، با همان محور دوازده گانه، عقیده ای ثابت و مسلّم است که قوام تشیّع بوده و مذهب بر آن استوار است؛

دعوت احمد بن اسماعیل، در اولین وهله، همین عقیده را هدف می گیرد، چرا که آنها (اتباع فرقه احمد بن اسماعیل) قائل به این مسأله هستند که تعداد ائمه منحصر در دوازده عدد نبوده، بلکه دوازده امام دیگر نیز غیر از این دوازده امام (علیهم الصلوه و السلام) وجود دارند، بنابراین تعداد ائمه را به بیست و چهار امام می رسانند؛

پس این دعوت اولین رکن از ارکان مذهب و اولین پایه و اساس آن را هدف قرار داد؛ این یک نمونه.

نمونه دیگر، مسأله عصمت است :

یکی از عقاید اساسی، ضروری، مسلّم و ثابت ما شیعیان، این است که عصمت منحصر به چهارده معصوم علیهم الصلوه والسلام می باشد، و با مقام حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله آغاز شده، شامل مقام صدّیقۀ طاهره حضرت زهراء سلام الله علیها گشته، و در نهایت به حضرت صاحب العصر و الزمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف می رسد.

اما اشخاصی غیر از این چهارده نور پاک، معصوم به معنایی که عصمت این حضرات دارد نبوده، و این مقام (عصمت) همانگونه که گفتیم منحصر در این چهارد حضرت علیهم الصلوه و السلام می باشد.

حال آنکه پیروان احمد بن اسماعیل ادعا می کنند که عصمت به این حضرات مختصر نمی شود، بلکه عصمت همانگونه که برای این چهارده حضرت (علیهم السلام) ثابت است، به همان معنا برای امام مورد ادعای آنها، احمد بن  اسماعیل، و برای نسل او، که از آنها با عنوان مهدیّین ذکر می شود، ثابت است؛  این هم نمونه دوم.

نمونه و مثال سوم، مسأله مهدویت است؛

شما الآن می توانید از هر شیعه ای، بزرگ باشد یا کوچک، مرد باشد یا زن، بپرسید که : آیا اعتقاد به مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) داری؟ پاسخ می دهد که : بله!

می پرسی : حضرت مهدی ، یکی می باشد یا اشخاص متعددی است؟ به اتفاق تمام شیعیان حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) یکی بوده و هم او آخرین امام از امامان ما علیهم الصلوه و السلام می باشد.

اما این عقیده که گفتیم یکی از ضروریات و ثابتات مذهب ماست، از طرف دعوت احمد بن اسماعیل هدف واقع شده، و آنها عقیده دارند که حضرت صاحب العصر و الزمان همان مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد، و همچنین احمد بن اسماعیل امام آنها نیز مهدی است؛ و روایاتی که از “مهدیّ” صحبت می کنند، بسیاری از آنها در مورد امامشان احمد بن اسماعیل بوده، و نیز بسیاری از روایاتی که در مورد “قائم” صلوات الله و سلامه علیه بحث می کنند، منظور از آنها امامشان احمد بن اسماعیل است؛

حال آنکه عقیده تمام شیعه متّفق بر این است که عنوان “مهدی” و عنوان “قائم”، دو عنوانی هستند که منحصر در امام ما حضرت حجّه بن الحسن صلوات الله و سلامه علیه می باشند.

بنابراین هنگامی که انسان در مورد این ادعاها تأمل می کند، به این نتیجه می رسد که دعوت احمد بن اسماعیل تنها دعوتی دائر مدار صاحب خود نیست، بلکه پروژه ای ست که ثوابت و ضروریات مسلّم نزد کل جامعۀ شیعی را هدف قرار می دهد؛

چرا که عقیده تمام شیعه بر آن است که :

امامت منحصر در دوازده امام (علیهم الصلوه و السلام) است.

عصمت منحصر در چهارده معصوم (علیهم الصلوه و السلام) می باشد.

و حضرت مهدیّ قائم یکی است و او همان حضرت حجّه بن الحسن (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد.

اما دعوت احمد بن اسماعیل آمده تا این ثوابت و مسلّمات را هدف قرار داده و سعی دارد در آنها اخلال وارد کند.

بنابر این راز خطر این دعوت اولاً در این مسأله پنهان شده که این دعوت پروژه ای ست برای هدف قرار دادن ضروریات و ثوابت مذهب .

مکمن و کمینگاه دوم خطر در این دعوت، که کمین گاه بسیار مهمی نیز هست، اینجاست که دعوت احمد بن اسماعیل پروژه ای خونین (و خونبار) است که پیروانش را به خشونت دعوت می کند؛

مصاحبه اختصاصی بروج با علامه سید ضیاء الخباز- قسمت اول

بروج: در حال حاضر جامعه شیعی، بلکه تمام جامعه بشری در حال مقابله و مبارزه با داعش است، چرا با داعش در جنگیم؟

به خاطر آنچه که از خشونت و خونریزی و نابودی انسانیت در وجودشان میبینیم، این چهره داعش، همان چهره پنهان دعوت احمد بن اسماعیل است، این چهره ای که الآن مشاهده می کنیم، همان چهره پنهان پیروان دعوت یمانی یا همان پیروان دعوت احمد بن اسماعیل است.

ممکن است بپرسید : چرا؟ (چگونه؟)

در پاسخ باید گفت : چرا که عقیده آنان در مورد امامشان احمد بن اسماعیل این است که او، همان قائم ی است که با شمشیر قیام خواهد کرد، و این عقیده را دارند که به مدت هشت ماه شمشیر (ش را) خواهد کشید، تا جایی که مردم از کثرت خونریزی های او به ضجّه در می آیند، تا آنجا که می گویند :

اگر این شخص از نسل حضرت زهراء سلام الله علیها بود، به ما رحم می کرد.

و این مسأله به این معناست که اگر احمد بن اسماعیل اگر در زمین تمکّن پیدا کند – آنها دائماً می گویند : و مکّن له فی الأرض ! (اسباب حکومت او را در زمین فراهم و متمکّن کن!) – اگر تمکّن پیدا کند، همانا به مدت هشت ماه متوالی و متصل خونها بر زمین می ریزد و کشتار ها می کند، بدون اینکه ذره ای شفقت و رحم بشناسد .

می پرسید : این امر چه دخالتی به شیعه دارد؟

در جواب میگویم : ما اولین قربانیان خواهیم بود . و مراجع شیعه أعلی الله کلمتهم نیز در ابتدای لیست قربانیان قرار خواهند گرفت، اگر در زمین تمکن پیدا کرده و به آنچه که می خواهد دست پیدا کند.

چرا؟ زیرا پیروان این دعوت عقیده دارند که هر کس ندای دعوتشان به او برسد، و با آنها مبایعه نکند، اهل آتش خواهد بود، و در این موضوع فرقی بین شیعه و غیر شیعه، و بین مسلمان و غیر مسلمان وجود ندارد، عقیده آنها این است که هر کس دعوت یمانی (به زعم آنها) به او برسد و با یمانی مزعوم بیعت نکند، پس او اهل آتش و گمراهی خواهد بود.

بالتبع در نتیجۀ این عقیده، مراجع عظام و علمای شیعه، که اولین دریافت کنندگان این دعوت هستند و با احمد بن اسماعیل بیعت نکرده اند، اهل دوزخ و گمراهی هستند، چه برسد به ما شیعیانی که زیر سایه مرجعیت به سر می بریم، باز (اگر) دعوت آنها به ما رسید، (و) با آنها بیعت نکردیم، پس محکوم به این می شویم که اهل جهنم هستیم.

بنابراین شمشیر احمد بن اسماعیل به ما خواهد رسید، همانگونه که به مراجع و به باقی شیعیان جهان می رسد، و این مسأله امری بسیار خطرناک است.

دعوت های پیشین که مدعیان مهدویت آنها را عهده دار بودند، نهایت چیزی که (در نظر) داشتند این بود که میخواستند اموال و مادیات از جانب مردم به سوی آنها سرازیر شود، یا اینکه می خواستند از توانایی های مردم بهره ببرند؛

اما هیچ وقت جاه طلبی را به حد نسل کشی شیعیان، جنگ با شیعیان و ریختن خون شیعیان نرسانده بودند، و بلندپروازی آنها را به سوی از بین بردن مراجع شیعه و کشتن آنان سوق نداده بود، در حالی که دعوت احمد بن اسماعیل این پروژه را عهده دار است، و به همین سبب این دعوت دعوتی ست در نهایت خطرناکی و اهمیت، و اقتضای این را دارد که جامعه شیعه در مقابل این مسأله موضعی سخت و غیر قابل انعطاف اتخاذ کرده و بی تفاوت و آرام ننشینند.

این ها مطالبی بود که مرتبط با محور اول بحث ما، یعنی بحث اهمیت و خطر دعوت احمد بن اسماعیل بودند.

محور دوم بحث : نقاط ضعف دعوت احمد بن اسماعیل:

یکی از نکات بسیار مهمّ در اینگونه مباحث این است که با نقاط ضعف این دعوت آشنا شویم، به گونه ای که هر گاه این دعوت بر یکی از شیعیان اهل بیت علیهم السلام عرضه شود، بتواند موضع مناسب (و بی تفاوتی-موضعی در حد بی تفاوتی) نسبت به آن اتخاذ کند.

نقاط ضعف در این دعوت بسیارند، ما در این بحث تنها بر روی بعضی از آنها تمرکز می کنیم :

اولین نقطه از نقاط ضعف، و چه بسا بتوان گفت یکی از مهم ترین نقاط ضعف این دعوت، ناتوانی احمد بن اسماعیل – که به ادعای آنان امام است – در آوردن معجزه است.

مصاحبه اختصاصی بروج با علامه سید ضیاء الخباز- قسمت اول

بروج: به چه علت ما این نقطه را از مهمترین نقاط ضعف به شمار می آوریم؟

زیرا هنگامی که به روایات شریفه اهل بیت علیهم السلام مراجعه می کنیم، درمی یابیم که روایات بر این مسأله تأکید کرده اند که اعجاز و معجزه آوردن، از علامت های کسی است که ادعای منصبی از مناصب الهی را می کند؛ چه این منصب نبوت باشد، چه امامت و چه سفارت (نائب امام بودن)، علامتی که او را از غیرش متمایز می کند، قدرت او بر آوردن معجزه می باشد.

این مسأله به سبب کثرت تأکید و تصریح روایات، به یک اساس قابل اعتماد در بین عموم شیعیان بدل شد، بگونه ای که در طول تاریخ هر گاه شخص صاحب منصب یا مدعی منصبی در نزد شیعه حاضر می شد، از او معجزه ای (برای اثبات منصب) می خواستند، اگر توانایی اتیان معجزه و اعجاز را داشت، اقرار به این مسأله می کردند که وی صاحب منصب است، و الا ادعای وی را رد می نمودند.

این را در کجا (کدام روایت) می توان خواند (یافت) ؟

یکی از روایات، روایت سلیمان بن مهران از امام صادق علیه الصلوه و السلام می باشد که حضرت در آن می فرمایند :

” ده خصلت، از خصلتها (و علامات) امام می باشند، عصمت (پاکی از عیب و گناه و اشتباه) ، نصّ (متن یا گفتاری از امام یا حجت قبل که دالّ بر امامت این امام باشد) ، و اینکه از تمام مردم عالم تر و داناتر باشد، و اینکه پرهیزگارترین آنها نسبت به خداوند باشد ” تا آنجایی که امام علیه الصلوه و السلام فرمودند : ” و معجزه و برهان داشته باشد، و اینکه دیده اش می خوابد در حالی که قلب او بیدار است ، و اینکه سایه ندارد. ”

در این روایت می بینیم که امام صادق علیه الصلوه و السلام  یکی از علامات امام علیه السلام را معجزه می داند .

در روایت مشهور دیگری داریم : آن زن والبیه معروف خدمت حضرت امیر المؤمنین علیه الصلوه و السلام میرسد، پس عرض می کند : ای امیر المؤمنین ، علامت امامت چیست ؟ – چگونه (حقیقت) مدعی امامت را (از غیر حقیقت) تمییز بدهیم ؟

امام علیه الصلوه و السلام در جواب وی فرمودند : ” آن سنگ (ریگ) را برای من بیاور. ” هنگامی که ریگ را خدمت حضرت بردند، حضرت علیه السلام با انگشتری مبارک خویش علامتی بر آن حک کردند، سپس فرمودند : “ای حبابه، اگر کسی ادعای امامت کند، و بتواند مانند این علامت که بر سنگ نهادم، علامتی بنهد(چاپ کند)، بدان که او امامی ست که اطاعت از او بر تو واجب است، و (بدان) هر چیزی که امام بخواهد، از وی سرپیچی نخواهد کرد (اتفاق خواهد افتاد) .

در روایت سومی از امام صادق علیه الصلوه و السلام آمده که ابو بصیر گفت : به حضرت امام صادق علیه السلام عرض کردم : به چه سبب خداوند به پیامبران و فرستادگانش، و به شما معجزه را عطا کرد؟

امام صادق علیه الصلوه والسلام فرمودند : ” تا دلیلی بر راستی سخن کسی باشد که معجزه را آورده، و معجزه علامتی ست از آن خدا که آن را (به احدی) نمی دهد، مگر به انبیا و مرسلین و حججش تا راستی راستگو از دروغ دروغگو متمایز و شناخته شود. ”

روایات، در مورد اینکه صاحب منصب الهی را قدرت وی بر معجزه آوردن از دیگران متمایز می کند، بسیار صریحند؛

و این مسأله (شناخت حجت خدا با معجزه) همانگونه که ذکر کردیم به نکته قابل اتکائی در بین شیعیان تبدیل شد، و در این باره شیخ طبرسی علیه الرمه در کتاب احتجاج سخن می گوید ؛

مصاحبه اختصاصی بروج با علامه سید ضیاء الخباز- قسمت اول

بروج: شیخ طبرسی رحمه الله علیه تصویر زیبایی از سیره (راه و روش) شیعیان در زمان غیبت صغری به دست ما می دهند ، ایشان چه می فرمایند ؟

ایشان در جلد دوم کتاب احتجاج صفحه ۲۹۷ می نویسند : ” هیچ کدام از آنان – یعنی از سفراء و سفیران امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف – ادعای سفارت از طرف ناحیه شریفه نمی کردند مگر این که نص، کلام، و یا توقیعی از جانب امام عصر أرواحنا لتراب مقدمه الفداء (در مورد منصب وی) به شیعیان برسد، و نیز اینکه از طرف یکی از اصحاب امام عجّل الله فرجه (نواب ایشان) که قبل از وی بوده نصب شده باشد، و شیعیان هیچگاه کلام آنان (سفراء) را قبول نمی کردند، مگر اینکه نشانه و معجزه ای که از طرف امام (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) باشد، به دست یکی از آنان ظاهر شده باشد، تا دلالت بر راستی کلامشان کند. .

بنابراین در اینجا، روایات ، و آنچه که در اصطلاح حدیث ارتکاز متشرعی نامیده می شود، تأکید بر این مطلب می کند که صاحب منصب الهی برای اینکه از دیگران متمایز شود، باید بتواند معجزه ای ظاهر کند.

از همینجاست که ما از احمد بن اسماعیل می خواهیم می خواهیم که معجزه ای آورده و به واسطه آن حجت را بر مردم تمام (اقامه حجت) کند، همانگونه که حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و ائمه اطهار معاجزی را اظهار کردند و به واسطه آنها بر مردم اقامه حجت کردند، از احمد بن اسماعیل نیز می خواهیم (انتظار می رود) که اگر ادعای امامت می کند و ادعای قائم مقامی از جانب امام عصر (عجّل الله فرجه الشریف) دارد، معجزه ای بیاورد و مدعای خویش را به واسطه آن اثبات کند.

احمد بن اسماعیل البته در ابتدای دعوتش تلاش کرد که معجزه ای برای اثبات مدعایش بیاورد؛ معجزه ای که احمد بن اسماعیل آورد چه بود؟ معجزه ای بود بسیار لطیف و ظریف، و آن چیزی نبود جز : ادعای اینکه می تواند موضع قبر حضرت زهراء سلام الله علیها را مشخص کند.

ملاحظه بفرمایید :

احمد بن اسماعیل در بیاناتش می گوید – این مسأله (بیانات) جالب است – گفت :

از تعدادی از علمائی که ریاست و زعامت طائفه شیعه را به عهده گرفته اند، خواستم که از من معجزه ای را ،بنابر آن طریقه ای که در جراید صادر شده از انصار امام مهدی عجّل الله فرجه الشریف ذکر کردم، بخواهند، اما هیچ کس این کار را نکرد.

به همین دلیل پدرم امام مهدی م ح م د بن الحسن العسکری (عجّل الله فرجه) به من دستور داد که چیزی که موضعم را نسبت به امام علیه الصلوه و السلام بیان کند نشان دهم، (در اینجا به جای اینکه از لفظ شئ با اعراب نصب استفاده کند، با اعراب رفع آن را آورد)

طبیعتا این یک اشتباه فاحش نحوی ست که در بیانات این امام مشاهده می شود، قاعده نحوی اقتضای این را داشت که بگوید : أُبَیِّنَ شیئاً، چرا که این لفظ در اینجا مفعول به واقع شده و باید منصوب شود، اما در اینجا اصلاً نمی دانیم آیا آن را مکسور خوانده یا به آن رفع داده؟ قواعد موجود نزد این امام را بلد نیستیم!

حال به هر اعرابی که خوانده، میگوید : معجزه ای بیاورم موضعم نسبت به امام عصر (عجل الله فرجه الشریف) را،  با آن مشخص کنم، هم چنین این مسائل را تبیین کنم که من وصیّ او هستم، و اولین پسر او هستم که حکومت می کند، و نیز اینکه باغی از باغهای بهشت هستم که رسول خدا صلّی الله علیه و آله از آن خبر داده بود…

این قسمت، قسمت مهم مورد اشاره است : گفت : و اولین معجزه ای که برای مسلمانان – یعنی می خواهد با این معجزه با تمام مسلمانان احتجاج کند، و معجزه را تنها برای بعضی از مسلمانان نمی آورد – و اولین معجزه ای که برای مسلمانان و برای تمام مردم – نه تنها مسلمانان ، بلکه تمام مردم – اظهار می کنم، این است که من موضع قبر حضرت زهراء سلام الله علیها دختر حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله را می دانم، و (این در حالی ست) که تمام مسلمانان اجماع بر این مسأله دارند که قبر حضرت زهراء سلام الله علیها مخفی و مغیّب است و هیچ کس جز حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از موضع آن اطلاع ندارد – طبیعتا این هم یک خطای نحوی فاحشی است که در کلام اوست، در این قسمت که گفت : و جمیع المسلمین مجمعین، با توجه به اینکه لفظ مجمعین در مقام خبر است، و با توجه به اینکه مبتدا رفوع است، خبر هم باید مرفوع باشد ( باید مجمعون خوانده می شد ) ، اما او مجمعین را مکسور خواند، و آن را کسر و شکست داد، همانگونه که سعی کرد تمامی مذهب شیعی را در هم بشکند – و تمامی مسلمانان عقیده دارند که قبر حضرت زهراء سلام الله علیها مخفی است./

به هر صورت : معجزه ای که احمد بن اسماعیل اظهار کرد و خواست به واسطه آن نه تنها فقط بر شیعه، و نه فقط مسلمانان، بلکه بر تمامی مردم احتجاج و اقامه حجت کند، این بود که با وجود اینکه قبر حضرت زهراء سلام الله علیها مخفی ست و کسی جز حضرت مهدی علیه الصلوه و السلام از آن اطلاعی ندارد، با این حال او می داند که آن قبر کجاست.

در این معجزه نهایت لطافت و غایت ظرافت به کار رفته، چرا که تمام آنچه او برای ما آورد، این بود که می داند مکان قبر شریف کجاست، و آن را مشخص کرد، گفت : و موضع قبر حضرت فاطمه سلام الله علیها در کنار قبر امام حسن مجتبی علیه الصلوه و السلام و چسبیده به آن است.

مصاحبه اختصاصی بروج با علامه سید ضیاء الخباز- قسمت اول

بروج: خب این یک خبر است، و جمله خبریه احتمال صدق و کذب دارد، پس چگونه و از کجای این جمله خبریه می توان بر مردم اقامه حجت کرد؟

من یکی از مردم هستم، هنگامی که کسی نزد من بیاید و بگوید که معجزه ای دارم، به او خواهم گفت: معجزه تو که به واسطه آن مرا عجز (از جواب دادن) می کنی و بر من اقامه حجت می کنی چیست؟ می گوید من اطلاع دارم که قبر حضرت زهراء سلام الله علیها کجاست، از او می پرسم خب کجاست؟ می گوید : ملاصق و چسبیده به قبر امام حسن علیه السلام، می گویم : خب دلیل راستی سخن تو در مورد ینکه قبر حضرت زهراء سلام الله علیها آنجاست چیست؟ آیا معجزه ات همین بود؟

معجزه آن (اتفاقی) است که دهان کسانی که برایشان اقامه شده را ببندد، معجزه مانند قرآن است که مردم را به مبارزه و رقابت فرا می خواند تا مگر اندکی مانند آن سخن بگویند، اما نمی توانند.

اما این ادعا، می توان مثل آن را انجام داد، من می آیم و می گویم : قبر حضرت زهراء مثلا در روضه نبویه مشرفه است، شخص سومی می آید و می گوید که قبر حضرت سلام الله علیها در حجره مبارکشان است، و نیز شخص چهارمی ممکن است بیاید و بگوید که قبر حضرت به جانب قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می باشد، هر کسی ممکن است ادعا کند، اما این ادعا نه دشمنی و مشکل بین طرفین را قطع می کند و نه نزاع بین دو طرف را از بین می برد.

این ادعا نه از نوع (اعجاز) قرآنی ست که دیگران را عاجز (از آوردن مثل آن) کرد، و نه از نوع شق القمر و شکافتن آن به دو پاره است که (هیچ کسی نتواند مثل آن را انجام دهد) و دیگران را عاجز کرد، بلکه صرف خبر دادنی ست که هر کسی می تواند مانند آن را انجام دهد، پس اعجاز در این مسأله چه شد ؟

پس واقعا خنده دار و مضحک است که بگوییم صرف ادعای اینکه کسی قبر حضرت سلام الله علیها را پیدا کرده و موضع آن را نشان داده، معجزه شمرده می شود و بگوییم اعجاز کرده است، این معجزه تنها بر انسانهای ساده و ضعیف العقل می تواند تأثیر داشته باشد، اما شیعه که همیشه بیدار و صاحب بصیرت نافذند و معرفت فراگیری دارند، از امثال این ادعاها تأثیری نمی گیرند.

از همین جا و همین جهت، احمد بن اسماعیل عجز، ناتوانی، ضعف، خردی و کوچکی اش را در مورد معجزه آوردن برای تمام مردم ثابت کرد، و به همین سبب یاران احمد بن اسماعیل برای از بین بردن این مسأله غدقن شده (عدم اتیان معجزه) و برای سرپوش گذاشتن بر این قضیه، ناچار به انکار این مسألهه شدند که معجزه از قوانین و علامات حجّت است، و گفتند که معجزه دلیلی بر اثبات منصب الهی نیست، بنابراین بعد از آنکه امامشان در ابتدای قضیه اصرار بر این مطلب داشت که معجزه دارد و به زودی معجزاتش را بر مردم اظهار خواهد کرد، و بعد از آنکه معجزه اش حتی زنان به سوگ فرزند نشسته را به خنده انداخت، در نهایت به پرده پوشی این جهت از دعوتشان رو آوردند، و سعی کردند که این فضیحت را بپوشانند، و گفتند که معجزه راهی برای اثبات منصب نیست، پس از امام ما مطالبه و درخواست معجزه ای برای اثبات حقانیتش نداشته باشید.

بنابر این تویی که شیعه هستی، حجّت و برهان قاطعی برای قطع لسان و بستن دهان پیروان احمد بن اساعیل داری، و حجت تو ناتوانی امامشان از آوردن معجزه است، اگر امام آنها امام مفترض الطاعه و واجب الإطاعتی باشد، باید (بتواند) معجزه ای بیاورد که دهان تمام شیعیان، بلکه تمامی مردم و تمامی جهان را (از رد دعوت و اشکال به دعوت) ببندد، و حجت را بر آنان تمام کند، و ثابت کند که فرستاده ای از جانب خداوند سبحان است، و از جانب خداوند تبارک و تعالی تأیید شده، و این همان چیزی ست که او عاجز از آن است، و عاجز خواهد بود، و این دلیل بطلان دعوت وی می باشد.

دومین نقطه از نقاط ضعف دعوت احمد بن اسماعیل : ضعف پایه و اساس؛

اساسی که این دعوت بر ستونهای آن ساخته شده اساسی پوک و ضعیف است، و معلوم است هر ساختمانی که بر اساسی ضعیف بنیان شود، خود نیز مانند آن ضعیف خواهد بود؛

منظور من از ضعف و پوکی پایه و اساس چیست؟

الآن هنگامی که تو با هر کدام از پیروان این دعوت رو در رو شدی، این سؤال را از او بپرس، بگو که :

مهمترین دلیل و قویترین برهان در دعوت شما چیست؟ مرا قانع کن که احمد بن اسماعیل امام است.

او خواهد گفت که مهمترین دلیل در نزدشان، چیزی است که از آن تعبیر به روایت وصیت می شود؛ طبیعتا این تعبیر هم محل جدالی بین علماست، و من به سبب تنگی وقت نمی خواهم در این بحث ورود داشته باشم.

مصاحبه اختصاصی بروج با علامه سید ضیاء الخباز- قسمت اول

استفاده و نشر مصاحبه با درج لینک و آدرس سایت بروج بلا اشکال است.

درباره نویسنده

174مطلب نوشته است .

نوشتن دیدگاه

شما میتوانید از تصاویر مخصوص خود در قسمت نظرات استفاده نمایید برای اینکار از وب سایت آواتارکمک بگیرید .

تمام حقوق این سایت برای © 2024 گروه فرهنگی بروج. محفوظ است.
قدرت گرفته از وردپرس فارسی